-
امیرخانی؟
یکشنبه 10 آبان 1388 22:58
-
به جای دفترچه یادداشتم!
سهشنبه 5 آبان 1388 22:57
بسم الله الرحمن الرحیم الان ما (میگن سه کله پوک!) اومدیم کارآموزی خیر سرمون!ولی نه کاری هست نه آموزی نه آموزگاری نه آموزشی! خودمونیم و خودمون...چایی و بیسکویت و اسمارتیز و پسته و بادام!وتازه افسوس میخوریم که چرا نون شیری و کلوچه مسقطی رو با خودمون نیاوردیم!شبیه پیک نیکه بیشتر. اینکه خوبه دو هفته پیش که اومدیم پارک...
-
طلب
سهشنبه 28 مهر 1388 21:50
طرف میره امام رضا میگه تو رو خدا یا امام رضا حاجتمو بده....من تو این بانکه یه ماشین برنده شم....تو رو خدااااااااا میره بانک میبینه ماشین که سهله یه ۵هزار تونمی هم برنده نشده فرداش میره دوباره میگه تو رو خدااااااااااااااااااااااااا من ماشین برنده شم دیگه هیچی نمی خوام... باز میره بانک میبینه بازم هیچی.... خیلی ناراحت...
-
قاطی پاتی
چهارشنبه 15 مهر 1388 21:49
وقتی به خدا گفتی : خدایا این دل من دست تو هر کار خواستی باهاش بکن....باید می دونستی خدا در دل های شکسته جای داره.... خیالی نیست خدا جون ملک ملک خودته.... بعدی: تو زیبایی؟ نه! زیبایی در طرز نگاه من است به تو من زیبا می نگرمت... آخری: پری رو تاب مستوری ندارد.... پری رو بیجا کرد!اگه پری رو نخواد مستوری کنه پس کی میخواد...
-
آه
یکشنبه 5 مهر 1388 21:48
سلام نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است نفس نمیکشم این آه از پی آه است یادداشت های چرک نویسم رو یه نگاه انداختم و بعضی رو انتشار دادم!به قول یکی از اساتید مگه به پاک نویس میگین پارک نویس که به چک نویس میگین چرک نویس؟!!!! به روز کردنم میاد! تراوش جدید: احساسات انگار ارتباط مستقیم با نفس داره...اون دلی که مقبوله دلیه که...
-
رفتن سخته
چهارشنبه 11 شهریور 1388 21:26
سلام رفتن سخته...رفتن سخته...چه جمله ای....رفتن سخته...رسیدن سخت تر...راه افتادن سخت تر....نه فقط از شیراز رفتن سخته ....کلا رفتن سخته... این دفعه وسایل زیاد نمیبرم...چون برگشتن نزدیکه...کاش همیشه سبک سفر کنیم...شاید کسی به کنه چیزی که میگم پی نبره...انگار به من گفته اند جای یه نقطه سه تا بذار! کلی اتفاق می افته تا یه...
-
طفلی خدا
سهشنبه 10 شهریور 1388 21:24
انا لله و انا الیه راجعون دلیل این پستم فوت یه دختر بچه ی ۸ ساله توی یه تصادفه.دوستم دو سه باری زنگ میزنه نمیتونم جوابشو بدم...بعد افطار بهش زنگ میزنم.صداش خیلی گرفته.دلم شور می افته...کاشف به عمل میاد که دختر بچه ی پسرخالش در اثر تصادفی که خونوادگی کردن رفته تو کما و وضعیتش خیلی وخیمه....میگه دعا کنم...مامان بهش...
-
الکی
چهارشنبه 7 مرداد 1388 21:23
الکی
-
شادمانییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!
سهشنبه 9 تیر 1388 21:21
شادمانییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!
-
:-(
سهشنبه 12 خرداد 1388 21:21
بسم الله الرحمن الرحیم الان تقریبا ۳ نیمه شبه ومن خیلی گرفته ام.چرا که به شدت احساس نرسیدن به من دست داده.نمیگم منم بهش دست میدم.چون ناراحتم از همه چیز.... خدااااااااااااااااااااااااااا من چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خوب می دونم؟ولی اصلا حسش نیست.........خدااااااااااااااااااااامن از اینی که هستم ناراضیم.تو هم نه؟حجتت هم نه؟...
-
بی عنوان!
سهشنبه 15 اردیبهشت 1388 21:20
به نام خداوند بخشنده ومهربان گاهی هم آدم دوست دارد اینطور شروع کند! این روز ها میگذرند....!و من میرم وبرمیگردم!میگن تو دوران حکومت امام زمان همه به خاطر خودش ذات اقدس اله را عبادت میکنن....چه لذت بخش... به وضوح میبینم که چگونه پشتم ایستاده اند و حواسشان به همه ام و همه مان هست....خدا زودتر برساندشان... چقدر...
-
تهروان!
دوشنبه 24 فروردین 1388 21:19
سلام گاهی آدم دوست دارد با سلام شروع کند...دلم خیلی گرفته است جایی میخواستم..جز اینجا نیافتم... همه جا سبز و دیدنی شده ولی هیچ چیز چون دل خوش دل انسان را خوش نمیکند...انسان دوست دارد خوش باشد حتی اگر خودش را گول بزند... هوا نرم و تازه وخنک...و من پر از اندوه...دور از جون! امان از دست این نفس...امان... همیشه به ندای...
-
خدانگهدار...
شنبه 15 فروردین 1388 21:18
بسم الله الرحمن الرحیم من دیگه دارم میرم تا به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار...که را ه و رسم سفر از جهان براندازم امروز ۶ عصر میروم تراوش جدید: همون طور که گناه باعث سلب توفیق میشه...سلب توفیق هم باعث گناه میشه...یعنی یه مستحباتی رو انجام میدی...حتی با کسالت شاید ولی همون هم از هیچی بهتره...جلوی بعضی از گناها رو...
-
خاطره؟
پنجشنبه 13 فروردین 1388 21:17
سم الله الرحمن الرحیم یه خاطره از یه روز دارم...!یه روز که خیلی گرفته بودم....از چی؟از شکستن یک پیمان...روی تختم توی خوابگاه...تخت بالا که پنجره قشنگ کنارشه...منظره هم بسیار زیبا...ولی شب بود...هم شب بود هم شب بود....آه.... بچه ها مشغول پایکوبی از نوع کردی...عربی ...وغیره بودن...نیگاشونم نمیکردم...خیلی ناراحت بودم از...
-
بی ربط
چهارشنبه 12 فروردین 1388 21:17
به به دوباره آمد فصل بهاری بلبل چقد میخواند با بیقراری چقد قشنگ وزیباست آینه وشمعدون سیف سماق سکه سنبل قورمه فسنجون عید آمده دوباره شادی و خنده لفطا نشه فراموش عیدی بنده (۲) الآن میگن میاید یک دسته مهمان شیرنی اینجا آجیل اونجا میوه فراوون خوشمزه و شیرین آبدار وتازه دیگه طاقت ندارم دسم درازه آخ دهنم آب افتاد دلم به تاپ...
-
آنچه گذشت ومیگذرد...!
سهشنبه 4 فروردین 1388 21:16
بسم الله الرحمن لرحیم کلی نوشتم پرید....نه حوصله دارم بازم بنویسم نه به اصالت قبلی میشه که اون تراوش بود.... ولی مینویسم... به افتخار رجال صادق...نساء کاذب... نساءکاذب و رجال صادق یکین؟یعنی نساء کاذبشون تازه میشه رجال صادقشون!!!سقف کاذب...یعنی واقعا دروغگوه...؟ تو فکر یک سقفم ... فرهاد ... شیرین...البته جسارت به آیه...
-
بعد از چند روز
یکشنبه 2 فروردین 1388 21:15
بسم الله الرحمن الرحیم سلام...همان سلام... احساس میکنم همه فقط حرف میزنن...حرفای قشنگ همه بیدل...نه آن بیدل...این بیدل..! گویا سه نقطه در نوشتار ما خیلی تاثیر دارد! انقدر نیاید نظر بدید هر چیزی یه حدی داره در الگوی مصرف نظر دهی اصلاح ایجاد کنید...نذارید اینم غلط مصطلح شه!نظر یکی دو تا!چه خبره؟! میگفتیم...اینکه همه فقط...
-
صحیفه
پنجشنبه 29 اسفند 1387 21:14
بسم الله الر حمن الرحیم چقدر که این کتاب کامله... پر از حرف دله... مرا از دل مشغولی به خویشتن و باز ماندن از وظیفه بندگی کفایت کن روزگارم را به انجام دادن کاری که مرا برای آن آفریده ای مصروف دار مرا به کاری که در آخرت از آن بازخواست می کنی برگمار اینم از زبان حافظ: مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست به دست مردم چشم از رخ...
-
دوباره سرآغاز
سهشنبه 27 اسفند 1387 21:13
به نام خداوند بخشنده ومهربان به نام خدا به نام خداوند مهربان به نام خداوند جان وخرد کزین برتر اندشه برنگذرد اول دفتر به نام ایزد دانا صانع پروردگار حی توانا به نام خداوند رحمن به نام خداوند رحیم به نام خداوند جان و خرد به نام نور به نام آنکه جان را فکرت آموخت به نام خداوند جان آفرین به نام خداوند رنگین کمان به نام...
-
شاید...ان شاءالله
سهشنبه 20 اسفند 1387 21:12
بسم الله الرحمن الرحیم سلام... کسی به خدا سلام نکرد سلام خود خداست... شاید وبلاگ هم جایی نباشه که من میخوام.اصلا تو کجا رو میخوای؟اذان گفتند بروم تا ...موید باشم.این فعلا... اه اینم نشد... بازگشتم بعد از یه مکالمه تلفنی طولانی بعد از کلی وقت... مبارزه با نفس سخت است ودلنشین... جواب پس دادن سخت است و سخت... همراه اول...
-
.....
یکشنبه 18 اسفند 1387 21:12
بسم الله الرحمن الرحیم وای که چقد ر دلم گرفته...امروز تولدم بود...چقدر حرف نگفته و نهفته...درد خود بدون و کس نگو...دوست دارم گریه کنم گرچه نمی آید...اونم یه نوع عذابه...درگیرم...از کسی دلخورم...خدااااااااااااااااااااااااااا...خدا بی ادبانه است.باید گفت الله باید گفت ذات اقدس اله...باید گفت الرحمن....مدتی احساس میکردم...
-
عجب
یکشنبه 4 اسفند 1387 21:11
بسم الله الرحمن الرحیم بالاخره ما هم یه وبلاگ ساختیم چل ستون چل پنجره!!! چه جالب که اولین پستم تو روز تولدم هست... تا خود چه نقش بازد این صورت خیالی توکل به خدا....کر کره ها رو دادیم بالا بسم الله...