تراوش

برای نوشتن

تراوش

برای نوشتن

خونه باید سبز باششششه!

بسم رب الحسین 

 

سبزها چند دسته اند:سبز پررنگ سبز سیدی سبز کمرنگ سبز پسته ای سبز  کناری سبز لجنی سبز زیتونی سبز درختی! سبز یشمی سبز فسفری و..... 

 

سبزها چند دسته اند:اصلاح طلب ها و سکولارها و ملی گراها و روشن فکرا و ضد انقلاب ها و جوگیر ها.... همه شان مثل هم فکر نمی کنند....ولی همه شان مثل هم عمل میکنند.... 

 

**مبارزه با جنگ نرم....اسلحه: ماژیک و افشانه(اسپری) غیر از سبز!!! مسلح باشید!   

 

 

خاطره نوشتنم می آید! 

 

الان سایت دانشکده ام...حس سرما خوردگی یا همان آنفولانزای نوع A به سراغمان آمده است!امیدوارم همان حس باشد نه بیشتر.... دیشب همینطور که بروشرشو میخوندم حس میکردم هی دارم دچارش میشم!

 

میگن امشب شب یلداست...شب پنجم محرم هم هست...و باز تزاحم ملیت و دین... 

 

بچه های خوابگاه گویا مشغول تدارک جشن با شکوهیند....منم وجدانم آزارم میده.آخه گذشته از شادی...نوع شادی هم مشکل داره...آخه کسی با شعرای چرت ساسی مانکن و .... شادی میکنه؟!

  

منم شادی دوست دارم و اصولا از خوددرگیری که بگذریم آدم شاد و پرانرژی ای هستم...ولی حرمت دهه اول محرم چی میشه؟

  

نمی خواستم بمونم برای شب یلدا ولی بالاخره مونده ام ولی امیدوارم با وجدانم راه بیام...  

 

این روزها اصلا حوصله مثبت بودن و درس خوندن رو ندارم...متاسفانه... 

  

نه خوبم نه بدم نه شادم نه ناراحت نه امیدوار نه ناامید...چو تخته پاره بر موج رها رها رها من...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.